آدمها
خیال خوابآلودهشان راحت است که خورشید
طبق قرار همیشه
هر صبح، گیسهای بلند طلاییاش را پشت پنجرهی اتاقشان
بیمنت و بیتوقع
شانه میزند
تا ابد
غافل از اینکه
یک شب، «خورشید» تصمیماش را
برای همیشه میگیرد:
سایهاش را
زیر بغلش میزند
و از فردا
پشت قابِ خیالِ خوشِ هیچ چشمِ خوابآلودهای
آفتابی نمیشود
میگذارد آدمها، یک روز به خودشان بیایند
و بالاخره بفهمند شمس را ماههاست آب برده
درست همان زمانی که خودشان را خواب شیرین برده بود!
رعنا شمس |