۱۳۹۸ خرداد ۷, سه‌شنبه

هنر این جوری عاشق بودن

همین چند روز پیش‌ها بود که در حال و هوای شب قدر، متنی دست‌به‌دست شد که از دعای جوشن کبیر برخاسته بود. می‌گفت: عبارتی‌ست در این دعا که خدا را به صفت کریم الصفح صدا می‌زند؛ «یا کٓریمٓ الصَّفْح».

یک بخشش داریم که بخشنده می‌بخشد ولی فراموش نمی‌کند، سابقه‌ی خطایت را یک گوشه‌ای از ذهنش ثبت‌کرده نگه می‌دارد؛ یک جور احتیاط لابد، یک مدل شرط عقل حتما، خوانش و مصداقی از «آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود». نمی‌دانم. یک جور بخشش هم داریم که بخشنده جوری می‌بخشد که انگار تو هیچ خطایی نکرده‌ای، چیزی نبوده و اتفاقی نیافتاده که نیازی به بخشش و فراموشی باشد؛ این جور بخشیدن را در عربی می‌گویند «صفح». در شب قدر، در دعای جوشن کبیر خدا را این‌جوری می‌خوانند و دلبری می‌کنند.

چه کسی این‌جوری می‌بخشد؟ جوری که انگار هیچ خطایی نکردی تا نیازمند چشم‌پوشی و گذشت باشی؟ من می‌گویم هر که بیش‌تر عاشق باشد، اویی که بی‌چون‌وچراتر دوست داشته باشد. به چپ و راستت نگاه کن که کٓریمٓ الصَّفْح چه کسی هستی، چه کسی کٓریمٓ الصَّفْح توست. عشق را همان‌جا پیدا کن.



پ. ن: تمام افعال بخشش این متن را بخشایش بخوانید.

۱۳۹۸ خرداد ۵, یکشنبه

Better Called Love

این بشر، این مرد خیلی عجیبه.
آدم هر لحظه می‌تونه یاد یه تیکه از صورتش بیافته، بعد دست آخر فکرشو ببره سمت چشم‌هاش و اون نگاهش و حال غیر قابل توصیف ته‌نشین شده تو عمق چشماش که شده حرف و حال اینکریپت شده‌ی بین خودمون دو تا، که هیشکی جز خودمون دوتا نمی‌تونه دیکریپتش کنه... بعد هی دلش تنگ شه. هی دلش تنگ شه. هی دلش تنگ شه.

خیلی عجیبه این پسره.

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

۱۸ اردیبهشت

دلم می‌خواست این‌جا یه چیزایی بنویسم برات، حرفای مهم، حرفای خیلی حرف، از اونا که وقتی می‌گیمش صدای جفتمون از اینی که هست جدی‌تر می‌شه و نگاهامون نافذتر… یه جوری بنویسم که هیشکی نفهمه جز من و تو، آخرش هم بنویسم: من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست / تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی؛ بعد دیدم حرف دوست‌داشتن، حرف خاطرخواهی، فارغ از کثرت و تنوع کلام و زبان، همه‌جای دنیا قابل فهم و ترجمه و تفسیره.
پ. ن: گاهی آدمی که خودش و کارش حرف‌های قشنگ تو کتاب‌ه، برای اسم یکی چند تا دونه حرف می‌شه.

۱۸ اردیبهشت مبارک منه.

۱۳۹۸ اردیبهشت ۱۷, سه‌شنبه