۱۳۹۷ آبان ۱۵, سه‌شنبه

کولی کوچه‌های بر باد رفته

آدم‌ها ـ آن خیلی خوش‌حافظه‌هایشان البته ـ وقتی بزرگ می‌شوند از یک جایی به بعد، به جبرِ خاطرات آزاردهنده که خب طبعا مثل خوره روح‌شان را در انزوا ـ و حتا در جمع می‌خورد ـ به‌اختیار تصمیم می‌گیرند خاطرات را دست‌چین کنند. تصمیم می‌گیرند با روح و روان‌شان محترمانه‌تر رفتار کنند و هر آشغال و بنجل به‌دردنخوری را نزنند زیر بغل‌شان مثل کولی‌ها دوره بیافتند توی کوچه‌خیابان‌های گذشته و خودشان را با تیزی ناخن بتراشند آن‌قدر که از ریش‌ریش جای زخم خودشان بمیرند.

اصلا آدمی‌زادی که بلد نباشد خاطره‌های آزاردهنده را با خودش نگه ندارد، یک جایی از بلوغ‌ش لنگ می‌زند به نظرم. گذشته اگر به‌درد می‌خورد، نمی‌گذشت، توی همین امروز آن‌قدر کش می‌آمد و بالغ می‌شد تا بالاخره به فردا برسد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر