«زندگی به خیار میماند، تهاش تلخ است.»
دوستش گفتهبود:
ــ از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه میکنند. سر و ته خیار را اشتباه میگیرند. سر خیار آن جایی است که زندگی ِ خیار آغاز میشود. یعنی از میان گُلی که به ساقه و شاخه چسبیده به دنیا میآید و لبخند میزند. رشد میکند پیش میرود تا جایی که دیگر قدرت قد کشیدن ندارد. میایستد و دیگر هیچ، یعنی تمام. پایان زندگی ِ خیار.
دوستش گفتهبود:
ــ از قضا سرش تلخ است. مردم اشتباه میکنند. سر و ته خیار را اشتباه میگیرند. سر خیار آن جایی است که زندگی ِ خیار آغاز میشود. یعنی از میان گُلی که به ساقه و شاخه چسبیده به دنیا میآید و لبخند میزند. رشد میکند پیش میرود تا جایی که دیگر قدرت قد کشیدن ندارد. میایستد و دیگر هیچ، یعنی تمام. پایان زندگی ِ خیار.
ــ مرادی کرمانی، هوشنگ/ از متن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر